سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برای مسعود (چهارشنبه 87/10/18 ساعت 8:15 عصر)

هیچ وقت از دوست داشتن انصراف نده.
حتی اگر کسی بهت دروغ گفته باشه بازم بهش فرصت بده، چون روزی فرا می رسه که خودت محتاج فرصت دادن دیگران می شی...خیلی جالبه:از سوسک می ترسیم.........ازله کردن شخصیت دیگران مثل سوسک نمی ترسیم.

از عنکبوت می تر سیم..................ازاینکه تمام زندگیمون تار عنکبوت ببنده  نمی ترسیم.

از زیاد سرخ شدن سبزی قورمه سبزی می ترسیم.............از سرخ شدن آدما از خجالت نمی تر سیم.
از سرما خوردگی می تر سیم ..........از سر خورده کردن دوستامون نمی ترسیم.

از شکستن لیوان می تر سیم.........از شکستن دل آدما  نمی تر سیم.





دومین قدم (چهارشنبه 87/9/13 ساعت 6:20 عصر)

مطلب طاعت و پیمان و صلاح ازمن مستکه به پیمان کشی شهره شدم روز الست
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشقچار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست
می بده تا دهمت آگهی از سر قضاکه به روی که شدم عاشق و از بوی که مست
کمر کوه کمست از کمر مور اینجانا امید از در رحمت مشو ای باده پرست
بجز آن نرگس مستانه که چشمش مرسادزیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
جان فدای دهنش باد که در باغ نظرچمن آرای جهان خوشتر ازین غنچه نبست
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شدیعنی از وصل تواش نیست بجز باد به دست


                                                                                                                    حافظ



به پای مادرم (پنج شنبه 87/9/7 ساعت 5:2 صبح)

به پای مادرم جان را فدایی
به پای مادرم بایددوچشمم
به پای مادرم درهابریزم
به پای مادرم گلهابریزم
به پای مادرم باید جهان ریخت
به پای مادرم بایدبهاران
به پای مادرم بایددوصدمهر
به پای مادرم!جانم چه باشد!
به پای مادرم چشم بی فروغ است
به پای مادرم در قیمتی نیست
به پای مادرم گل خالی از حس
به پای مادرم عالم نیرزد
به پای مادرم بی رخ بهاران
به پای مادرم مهرهم قصوراست
اگرده بنددیگرهم بگویم
به پای مادرم لایق نجویم
به پای مادرم عرش برین است
سزای مادرم،اری همین است.
سزای مادرم،اری همین است...





مقدمه (چهارشنبه 87/9/6 ساعت 2:59 عصر)

می نویسم ار نبودم خط بماند یادگار
شایداوباشدبه یادت ماندگار
دلم خرسندان روز است
نباشم.دفترم خوانی توزیبا یار
به ان هنگام تمنا دارمت ای جان
به یاد اری که خوش بودم کنارت یار
به دفترمی نویسم از دمادمهای حاصل بار
وبایاددرختی که غمم برگش واشکم بار
کشم خطی نویسم شرح حالی
نثارت می کنم خواهم کشی بار
نوشتنها سرودن از من زار
نگهبان باش وپاسش دار
سپیدان خط دفتر راکنم چون قیر
نثارت می کنم باعشق.ای ماهم توشبگیر
نثارت کردم وجاناپذیراباش
چواین دفتربه دل داردتمامی رمزورازم را...
چواین دفتربه دل داردتمامی رمزورازم را.....

.چواین دفتربه دل داردتمامی رمزورازم را.......





لیست کل یادداشت های این وبلاگ ?
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 0 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 2269 بازدید
  • درباره من
  • اشتراک در خبرنامه
  •